می نویسم ؛ می خوانم ؛ می اندیشم اما ...

اینجا مانند همه جای دیگر نیست ؛ صحبت کردن آزاد است

می نویسم ؛ می خوانم ؛ می اندیشم اما ...

اینجا مانند همه جای دیگر نیست ؛ صحبت کردن آزاد است

نذر مادر ...

     خیلی وقتها دلمون میگیره ؛ تعادل رفتاری نداریم و همه چیرو خراب میکنیم ؛ خیلی ها رو ناراحت ؛ اینجاست که خدا تو دلمون میگه تو نیاز داری که یک نذر برای مادرت بکنی ؛ تذرت هم 3 تا گل رز ؛ آخرین بار وقتی بهش گل دادم 3 تا رز بود چون اون ملکه عشق دنیاست ؛ مادران برای فرزندانشان عاشق ترین و مهربا نترین موجود هستین ؛ مادرم با اینکه مریضیت از پای آخر درت آورد و خم به ابرو نمیاوری ؛ با اینکه برایم غصه خردی و منت سرم نزاشتی ؛ با اینکه بارها ناامیدت کردم شدی مظهر امیدم ؛ بدان دانستم آن زمان ها که آسمان دلت میگرفت باران اشک از درون چشمانت سرازیر می شد غمت چه بود ؛ اما ندانستم چگونه بگویم مادرم دوستت دارم ؛ اما الان با آنکه چندین روز است ندیدمت و معلوم نیست دوباره ببینمت ؛ میخواهم فریاد بزنم دوستت دارم ای عزیزترینم.